جدول جو
جدول جو

معنی تک مجش - جستجوی لغت در جدول جو

تک مجش
تنها گام زدن، تک روی
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(یَ / یِ مَ نِ)
هم منش. متحدالطبع. (یادداشت مؤلف). یک سیره. یک نهاد. بر سیرت و طبعواحد. متحد. یک زبان. هم قول. متحدالقول:
به هر نیک و بد هر دوان یک منش
به راز اندرون هردوان بدکنش.
بوشکور
لغت نامه دهخدا
(تَ جَزْ زُ)
شتابانیدن. (زوزنی) (منتهی الارب) (از آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، دامن فراچیدن. (از اقرب الموارد) ، نیک کوشیدن شتربان در راندن شتر. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(تَ وُ)
تشنج. (تاج العروس) (ذیل اقرب الموارد). در شواهد زیر از ترجمه محاسن اصفهان این کلمه بی آنکه در متن عربی آن آمده باشد بمعنی مغازله. ملاعبه. نوازشهای عاشقانه، بکار رفته است: او را (شیرین را) مخفی به اصفهان آورد و بکرات، (پرویز) بنا شناخت بر سبیل امتحان با او تکرمش ساخت و عشق باخت. (ترجمه محاسن اصفهان ص 67). همینکه مرد با او تکرمش و تجمش آغازکرد زن برفور گفت... (ترجمه محاسن اصفهان ص 112)
لغت نامه دهخدا
(تَ)
شتافتن. (تاج المصادر بیهقی) (از اقرب الموارد). شتاب کردن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، درترنجیده و فراهم شدن پوست. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
قدم بزرگ برداشتن
فرهنگ گویش مازندرانی
مستقیم، حالتی در نوعی بازی محلی که بازیگر یک دستش را به
فرهنگ گویش مازندرانی
تلخ مزه
فرهنگ گویش مازندرانی